★☆★ مقالات آموزشی ★☆★
شاید به عنوان والدین کودکان پنج تا نـُه ساله فکر کنید، تمام تلاش خود را برای رشد ذهنی فرزندانتان انجام دادهاید؛ از هنگام نوزادی برایشان کتاب خواندهاید، سرگرمی های فکری و اسباب بازی های ذهنی برایشان تهیه کردهاید، آنها را با کتابخانه آشنا کردهاید و اکنون هم در یک مدرسه خوب درس می خوانند. اما آیا باید از این پس خیالتان راحت باشد؟ اکنون محققان معتقدند که تحریکات ذهنی کودکان از سوی والدین نقشی بسیار مهم در تقویت هوش آنان دارد. مطالعات نشان میدهند ژن و محیط هر دو سهم فراوانی در افزایش هوش کودک دارند و در این راستا عوامل محیطی را سلامت، تغذیه و تربیت خانوادگی معرفی کردهاند. براساس یافتههای اخیر، حتی اگر ژن ها نقش اصلی در میزان ضریب هوشی افراد داشته باشند، هرگز نمی توان تأثیر والدین را بر ذهن کودک منکر شد و نادیده گرفت. به خصوص در سال های اول زندگی کودک، وقتی مغز هنوز در حال شکل گیری و تکامل است، توجهات والدین حتی اگر شرکت در بازی سادهای چون دالی موشک باشد، به ایجاد مداربندی های مغزی پیچیده و ضروری و تقویت آن برای ارتقای هوش کودک کمک می کند. نخستین کلمه ها: «سلام» یا «د د » به همراه حالات و حرکات بدنی متناسبشان معمولاً اولین کلماتی هستند که اکثر کودکان طبیعی و اجتماعی فرا می گیرند. تا پایان سال اول زندگی بعضی از کودکان نخستین واژه های اسمی – عنوانی خود را بیان می کنند که این لغات نیز معمولاً مربوط به افراد – حیوانات و اشیاء می شود. اگر کودک تا قبل از سن سه سالگی توانست گفتار بفهمد اما نتوانست حرف بزند باید نگران او بود و در صدد اقدام برآمد. هنوز روشن نیست که چرا عده ای از کودکان زودتر و عده ای دیرتر از بقیه شروع به تکلم می کنند. در 18 ماهگی کودک مورد نظر ما که حالا دیگر نوزاد محسوب نمی شود واقعاً به جنبه پر رمز و راز و جادوئی زبان دست می یابد. عوامل بسیاری در رشد گفتار موثرند که به اختصار توضیح می دهیم: بسیاری از والدین ، ناآگاهانه کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت های حافظه ای و انباشتن ذهن وی از اطلاعات عمومی ، تربیت وهدایت می کنند و برای حافظه و هوش کودک اهمیتی بیش از حد قائل می شوند. این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی مهم که تنها اطلاعات عمومی و داشتن حافظه قوی برای تکامل و رشد فکری و باروری استعدادهای کودک کافی نیست ، با اصل قراردادن هوش وحافظه کودک، از پرورش سایر تواتمندی های ذهنی و روانی کودک خود ، که مهم ترین آنها تفکر خلاق است ، غافل می مانند. رقابت میان کودکان معمولاً وقتی پدید می آید که : الف ) نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد. ب ) پاداش یا جایزه ای در میان باشد . به طور معمول اگر کودکان احساس کنند که کار آنها توسط والدین مورد ارزش گذاری قرار خواهد گرفت یا به بهترین کارجایزه یا پاداش داده خواهد شد، بیشتر از آن که به انجام بهترآن کار بیندیشند ، به کسب آن جایزه فکر می کنند . ضمن این که گاهی این رقابت ها به ستیزه جویی میان کودکان تبدیل می شود و سبب می گردد تا آنها نتوانند از توانایی ها و استعدادهای واقعی خود استفاده کنند. تأکید زیاد بر جنسیت کودک و تمایز قائل شدن زیاد میان دختر و پسر یکی از موانع مهم رشد خلاقیت کودکان در برخی از خانواده هاست . در برخی از فرهنگ ها بسیاری از دختران و پسرانی که از تفکر خلاق برخوردارند ، به سبب ملزم شدن به رعایت پاره ای مقررات وهنجارهای از پیش تعیین شده وهمچنین به دلیل قرار گرفتن در نقش های قالبی که فرهنگ و محیط بر آنها تحمیل کرده ، علایق و تمایلات خلاقانه ی خود را سرکوب می کنند و در نتیجه به تدریج دچار تعارض شده ، خلاقیت آنها از بین می رود. بسیاری از والدین برای کودکان خود قوانین و مقررات خشک ومحدود کننده ای نظیر مقدار ساعت های درس خواندن در روز ، رأس ساعت معین خوابیدن ، استفاده از لوازم خاص و... قرار می دهند . پدید آوردن چنین شرایطی در منزل و اصرار و پافشاری بر رعایت آنها از جانب کودکان ، سبب می شود کودک تدریجاً به قالبی و تکراری رفتار کردن عادت کند . باید توجه داشت که افکار و رفتارهای کلیشه ای و تکراری نقطه متضاد خلاقیت است . عدم آگاهی و شناخت برخی والدین از فرایند رشد خلاقیت در کودکان و مطالعه نکردن آنها در این زمینه ، سبب می شود هیچ گاه نتوانند برای پرورش و شکوفایی خلاقیت کودک خود برنامه ریزی و اقدام صحیحی نمایند و به این ترتیب ناخواسته سبب می شوند استعدادهای خلاق کودکشان به هدر رود. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی درباره وظایف والدین نسبت به فرزندان می فرمایند : " یقبل مَیسوره و یتـَجاوز عـَن مـَعسوره و لا یرهـُقـُه " آنچه را کودک در توان داشته و انجام داده از او بپذیرد ، کار طاقت فرسا و سنگین از او نخواهید و او را به گناه و طغیان وادار نکنید . ارزیابی پی درپی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن و انتقاد از کارهای او در خانواده ؛ آزادی ، امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می سازد و ترس از اشتباه را در وی تقویت می کند . این ترس چنانچه درکودک حالت مرضی پیدا کند ، جرئت ابراز هرگونه اندیشه ی جدید یا انجام کارهایی را که درعین خلاق بودن ، احتمال وجود اشتباه نیز در آنها وجود دارد، در کودک از بین می برد و به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتنآزادی و امنیت خاطر در محیط خانواده و خطر پذیری وعدم ترس از اشتباه است ، با مانع رو به رو می گردد. تخیل کودک اساس خلاقیت اوست و چنانچه تخیلات و رؤیاهای کودک با بی توجهی ، تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین رو به رو شود، در واقع سرچشمه خلاقیت اوخشکانده شده است. محکوم کردن خیال پردازی کودک و وادار نمودن او به واقع بینی درخانواده شیوه ای کاملاً اشتباه است و برای بذر حساس خلاقیت کودک ، آفتی مهلک محسوب می شود. بسیاری از کودکان خصوصاً درسنین پایین ، از علائق و کشش های خود نسبت به موضوعات و پدید ه های پیرامون اطلاع روشنی ندارند یا این که نمی توانند آن را به زبان بیاورند. این موضوع از موارد بسیار حساس به شما ر می رود که باید ازهمان دوران کودکی مورد توجه والدین قرار گیرد. خانواده هایی که نسبت به این مسئله بی تفاوت اند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه کودک خود را شناسایی و کشف کنند ، ناخواسته فرصت های زیادی را برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند. شوخ طبعی از شاخص های مهم خلاقیت به شما ر می رود و وجود حس شوخی و شوخ طبعی در فضای خانواده بسیار حائز اهمیت است ، زیرا مستقیماً به رشد خلاقیت کودک کمک می کند . اما در خانواده هایی که فضای زندگی آنها خشک ، رسمی و جدی است ، زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک به وجود نمی آید و در نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلاقانه کودک پنهان می ماند. بسیاری از والدین علاقه مندند که کودک آنها سریعاً رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد . آنها گاهی برای تسریع این امر سعی می کنند با کودک خود همانند بزرگسالان رفتار کنند و به تبع آن از کودک خود توقع ایفای نقش هایی بزرگ تر از محدوده سنی آنها را دارند . تحمیل نقش های کاذب بزرگسالی به کودکان ، روند رشد اجتماعی آنان را مختل می سازد وسبب پدید آمدن رفتار های نا به هنجار و تصنعی در آنها می شود و همین امر باعث از بین رفتن بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی می گردد.به تخیل کودکان خود پروبال بدهید، آن وقت است که از پرواز بلند آنها شگفت زده خواهید شد . حتما میدانید که هیچ کودکی نابغه به دنیا نمیآید ولی نقش کسی که او را پرورش میدهد و در مورد اهمیت آموزش قبل از دبستان و رشد مغزی کودکان اطلاع دارد، بسیار مهم است زیرا این شانس را به کودک میدهد تا بیشتر از همسالانش بیاموزد و استعدادهای نهفتهاش به شکوفایی برسد.... البته اغلب ما قدرت آموختن کودکان را دستکم میگیریم و به تواناییهای آنها درست توجه نمیکنیم، در حالی که این کار در درجه اول اهمیت قرار دارد. شاید به عنوان والدین کودکان 5 تا 9 ساله فکر کنید، تمام تلاش خود را برای رشد ذهنی فرزندانتان انجام دادهاید. از هنگام نوزادی برایشان کتاب خواندهاید، سرگرمیهای فکری و اسباب بازیهای ذهنی برایشان تهیه کردهاید، آنها را با کتابخانه آشنا کردهاید و اکنون هم در یک مدرسه خوب درس میخوانند. اما آیا باید از این پس خیالتان راحت باشد؟ پدر و مادر با تشویق هر گام کوچک کودک، کمک بزرگی به خلاقیتهای بزرگتر وی در آینده خواهند کرد. اکنون محققان معتقدند که تحریکهای ذهنی کودکان از سوی والدین نقشی بسیار مهم در تقویت هوش آنها دارد. نقش پدر و مادر تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود زیرا فرزندان در جوانی و بزرگسالی هم به پشتیبان و راهنما نیاز دارند. بنابراین به نظر میرسد به منظور برنامهریزی کمک به ذهن فرزندان، محدودیت زمانی داریم. دانشمندان معتقدند نیازی نیست برای دستیابی به این هدف، آموزشهای رسمی خاصی را برای کودک در نظر بگیریم. آنچه ضروری است ایجاد فضای مناسب و تحریککننده برای تعلیم روزمره است و برای این منظور، متخصصان رعایت توصیههای زیر را ازابتدای کودکی پیشنهاد میکنند. عوامل موثر بر افزایش هوش کودک مطالعهها نشان میدهند ژن و محیط هر دو سهم فراوانی در افزایش هوش کودک دارند و در این راستا عوامل محیطی را سلامت، تغذیه و تربیت خانوادگی معرفی کردهاند. براساس یافتههای اخیر، حتی اگر ژنها نقش اصلی در میزان ضریب هوشی افراد داشته باشند، هرگز نمیتوان تاثیر والدین را بر ذهن کودک نادیده گرفت. به خصوص در سالهای اول زندگی کودک، وقتی مغز هنوز در حال شکل گیری و تکامل است، توجه والدین حتی اگر شرکت در بازی سادهای چون دالی موشک باشد به ایجاد مداربندیهای مغزی پیچیده و ضروری و تقویت آن برای ارتقای هوش کودک کمک میکند.
دوسال اول زندگی؛ دوران طلایی رشد مغز یک استاد روانشناسی کودک، میگوید: «واقعا لازم است والدین بدانند که چقدر دادههایشان به فرزندان، مهم و سرنوشتساز است و کودک از سنین بسیار پایین و بدو تولد تحت تاثیرتربیت والدین قرار میگیرد.» در عین حال، تحقیقات دانشمندان روی دو گروه شاهد و آزمایشی از کودکان نشان داده است که تجارب و تعالیم دوران کودکی روند رشد و تکامل مغزی را تسریع و تقویت میکند. دو سال اول زندگی به نوعی دوره طلایی رشد مغزی کودک است و این زمان دوران ایجاد ارتباطهای مغزی به حساب میآید. در این سن در مغز، بیش از 300 تریلیون ارتباط وجود دارد و در همین زمان سلولهایی که هنوز مرتبط نشدهاند و مورد استفاده قرار نگرفتهاند غیرقابل استفاده میشوند. به چشمان کودک نگاه کنید چشمان نوزاد در شش هفتگی تا فاصله 5/17 سانتیمتری متمرکز میشود و این دقیقا به اندازه فاصلهای است که شما کودک را جلوی خود نگه میدارید و به صورت او نگاه میکنید. این عمل ارتباطهای مغزی را به الگویی تشخیصی که با هر بار دیدن تقویت میشود، تبدیل میکند و به کودک کمک میکند در شناخت مفاهیم مشابه و نامتشابه مهارت بهتری کسب کند. با کودکتان صحبت کنید دکتر هوتن لوچ، فوق تخصص روان شناسی کودکان دانشگاه اوهایو معتقد است: «فرمانهای اولیه زبانی برای کودک بسیار مهم هستند زیرا زبان در موفقیت عملکرد ذهنی بسیار اهمیت دارد و هر درک و استنباطی از زبان به ایجاد توانایی کلامیو بیان صحیح لغتها کمک میکند و این در حالی است که دامنه لغتهای کودک به طور مستقیم با میزان صحبت والدین طی دو سال اول زندگی او ارتباط دارد.» کنجکاوی کودک را تحریک کنید همگام با رشد جسمانی کودک، قدرت تفکر و اندیشه او نیز در حال رشد و شکوفایی است. او از طریق تجربه وقایع جدید در زندگی دنیا را میشناسد و آن را کشف میکند. نیازی نیست کنجکاوی را به بچهها آموزش دهیم، بلکه باید وجود سرشار از کنجکاویشان را به صورت هدفمند ارضا کنیم. پدر و مادر با تشویق هر گام کوچک کودک، کمک بزرگی به خلاقیتهای بزرگتر وی در آینده خواهند کرد.
برای اشیا اسم بگذارید کودکان حتی پیش از آنکه بتوانند صحبت کنند، قادرند بسیاری چیزها (برای مثال اجسام مختلف و رنگها) را درک کنند. در این سن اگر به او بگویید: «عروسک خرسی سفیدت را بیاور.» او دقیقا میداند این اسم متعلق به کدام اسباب بازیاش است. بنابراین یکی دیگر از وظایف والدین نامگذاری انواع رنگها، اندازهها و شکلها برای تقویت درک کودک است. موفقیت کودکتان را جشن بگیرید وقتی کودکتان موفق میشود برای اولین بار از فنجان آب بخورد و شما فریاد شادی سر میدهید، این عمل شما نه تنها او را خوشحال میکند، بلکه ارتباطهای قشر جلویی مغز و بخش درونی مغز او را که جایگاه احساسها است، تقویت میکند. بین 10 تا 18 ماهگی این ارتباطهای مغزی شکل میگیرد. برای مثال وقتی اولین گامهای او را تشویق میکنید، این عمل باعث خوشحالی او میشود و در پی آن جریانی از مواد شیمیایی در مغز او آزاد میشود که این چرخه را تقویت میکند. در مقابل، هرگونه بیتوجهی والدین به رفتارهای کودک، موجب تقویت نشدن چرخه ارتباطهای مغزی او میشود و کودک نسبت به انجام کارهای جدید دلسرد میشود. در عین حال، دامنه لغتهای کودک به میزان صحبت والدین طی دو سال اول زندگی او بستگی دارد.
فقط پدر و مادر نباشید هرگز توجه خود را از فرزندانتان دریغ نکنید. گرچه توجه والدین در سنین پایین برای کودک بسیار مهم است، اما پیشرفت ذهنی و هوشی او در این سنین به پایان نمیرسد. شبکههای عصبی بهخصوص آنها که به احساسها مربوط میشوند تا سنین نوجوانی در حال توسعهاند. بنابراین با افزایش سن میتوانید به کتاب خواندن فرزندتان اهمیت بیشتری بدهید، او را در گفتوگوهای خانوادگی سهیم کنید، از وی نظر بخواهید، و نیز مشوقی مهربان برایش باشید. علاوه بر اینها، نقش ما به عنوان پدر و مادر تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود زیرا فرزندان در جوانی و بزرگسالی هم به پشتیبان و راهنما نیاز دارند. مهدکودک استاندارد و افزایش هوش کودک شما یک روز فرزند خود را زیر نظر بگیرید، آنگاه بیشتر سوالهای او را جدی خواهید گرفت. زیرا میفهمید که چه چیز او را شادتر میکند، چه چیزی موجب تمرکز بیشتر فکر او میشود و چه چیز علاقه او را طولانیتر به اشیا و محیط اطرافش میکند. پس آموزش قبل از دبستان، به این معنی است که والدین کشش و ظرفیت آموزشی فرزندشان را درک کنند و خواستههای مغز در حال رشد او را فهمیده، اطلاعاتی را در اختیارش بگذارند که ذهن کودک به آن نیاز دارد. گاهی پدر و مادرها کودک خود را تحت تمرینهای مداوم و آموزشی قرار میدهند که ممکن است رشد فکری او را محدود کند. ممکن است والدین در تختخواب یا محل بازی با این تصور که طفل را تربیت میکنند، مانع رسیدن او به خواستههایش شوند، یا سر او فریاد بکشند تا او را آرام کنند. باید بدانید که کودک نیاز به تحرک و فعالیت بدنی دارد. او میخواهد به اشیای مختلف نگاه کند، به آنها دست بزند. حرکت کند و صداها را بشنود. همچنین دوست دارد او را به اطراف حرکت دهید تا چیزی را بگیرد. این کارها همانقدر برای او اهمیت دارد که هنگام گرسنگی، غذا برایش مهم است. والدین ممکن است ناراحت شوند، از اینکه طفل آنها نمیخواهد کاری که آنها دوست دارند انجام دهد و اصرار دارد که خواستههای خود را انجام دهد. برای مثال کودک با وجود ممانعت والدین از جایی بالا میرود، چیزی را هل میدهد یا پاره میکند. البته پدر و مادر کارهای زیادی را به طور غریزی برای پرورش فکری کودکشان انجام میدهند و این در حالی است که از تلاش خود برای رشد و پرورش وی مطلع نیستند. به همین دلیل است که توصیه میشود بعد از سن 3 سالگی و به صورت پاره وقت کودک خود را به یک مهد کودک استاندارد بفرستید تا از بیشترین بهره هوشی بهرهمند شود. دانشمندان معتقدند تعلیم سرودهای گروهی برای کودکان 3ساله باعث تقویت قدرت استدلال انتزاعی آنها میشود. این کودکان در ترکیب و ساخت پازل در مقایسه با بچههایی که چنین تمرین هایی نداشتهاند، دقیقتر و سریعتر بوده و در درک مفاهیم ریاضی نیز موفقتر خواهند بود.
منبع:نوشته محبوبه رحیمی- سلامت با کودکان به زبانهای گوناگون می توان حرف زد: زبان قصه، زبان شعر، زبان متل و ..... اما بهترین و گویاترین زبانی که همه کودکان در سنین گوناگون و با بهره های هوشی متفاوت می توانند آن را درک کنند، زبان بازی است. بازی ، جوهر زندگی و پنجره ای به دنیای کودک است. در بازی، کودکان استقلال دارند، نظر می دهند و مشکلات خویش را حل می کنند. بازی، موثرترین و پرمعناترین راه یاد گیری کودکان است. هنگام بازی، کودک فکر می کند، برنامه ریزی می کند، راه های تازه ای می یابد، تجربه می کند، پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی می یابد و ... کودکتان را به حمام میبرید، تنش را خشک میکنید و در پایان حوله را روی سرش میاندازید... چند دقیقه بعد حوله را از روی سرش می کشید و ... «دالی»... کودکتان که خوشش آمده از روی رضایت خندهای میکند. اصلاً مهم نیست چگونه با کودکتان دالی موشه بازی میکنید. به هر حال او از این موضوع خوشش میآید و شما را تحویل میگیرد. بازی وسیلهای برای بیان احساسات و کشف روابط و ارضای آن است. کودکان معمولا میان دو تا سه سالگی بازی با دیگران را آغاز میکنند، اما اگر استعداد ذاتی و علاقه اجتماعی آنان رشد نیافته باشد، با دیگران سازگار نخواهند شد و علاقهای به حفظ روابط اجتماعی و شرکت در بازی کودکان نخواهند داشت. کودک از طریق بازی و همانند سازی و تقلید از رفتارهای بزرگسالان نه تنها رفتارهای اجتماعی را تمرین میکند، بلکه بازی فرصتی برای اصلاح و گسترش شیوههای رفتاری کودکان ، بخصوص رفتار اجتماعی آنان است. از این طریق کودک شهامت داخل شدن در اجتماع را کسب میکند و فرا میگیرد که چگونه میتوان در اجتماع زیست و مسئولیت پذیرفت. همچنین روشهای مختلف مبارزه با مشکلات و پیدا کردن راه حل همان مشکلات را میآموزد. زندگی در دنیای مدرن امروز ، استفاده از وسایل ارتباط جمعی و بحث هایی مانند گفتگوی تمدن ها و دهکده ی جهانی ، ممکن است باعث شبیه شدن سبک زندگی و نوع پوشش در ظاهر و رفتار انسان ها گردد اما هیچ کس بدون پذیرفتن هویت واقعی خود که تحت تاثیر دین و تارخ کشورش می باشد ، نمی تواند به سبک صحیحی از زندگی و آرامش برسد. ما نیز به عنوان یک زن ایرانی مسلمان برای نوع پوشش خود نمی توانیم الگوی زنی را داشته باشیم که هم دین و هم مسلک ما نیست. سابقه ی فرهنگی بانوی ایرانی و همچنین تعریف شخصیت و منش یک زن مسلمان در کنار هم می تواند به ما کمک کند تا در بزرگراه جهانی شدن ، بر هویت خود پابر جا باشیم . ایرانی از دوران باستان پوشش و حجاب را نه تنها مختص زنان بلکه آن را از ویژگیهای اهورایی مردان نیز میپنداشته و در مقابل، برهنگی و بی بند و باری را اهریمنی میدانسته است. تا به این لحظه مقوله همجنس گرایی توانسته برای خود شهرت بسیار زیادی بر هم زند. طرفداران این گروه معتقدند که چون در عصر کنونی دیگر خبری از برده داری نیست و زنان نیز به آزادی و دموکراسی دست پیدا کرده اند پس دیگر وقت آن فرا رسیده است که همجنس گرایان نیز به حقوق مقتضی خود برسند. به نظر می رسد که جو حاکم بر جوامع نیز به سوی پذیرش یک چنین نظریات پوچ و بی اساسی پیش می رود. این روزها جمع کثیری از همجنس گرایان را مشاهده می کنیم که در ملاء عام در انظار عمومی ظاهر شده و بدوم هیچ ابایی همجنس بودن خود را به صورت آشکارا اظهار می دارند. در بخش های وسیعی از کشورهای غربی، زوج های همجنس مانند زوج های غیر همجنس به رسمیت شناخته می شوند و از امنیت و رفاه اجتماعی کامل نیز برخوردار هستند. برخی از رهبران کلیساها همجنس گرایان را مورد تایید خود قرار میدهند و برای اعظای همجنس گرای کلیسا دعا کرده و از خداوند برایشان خواستار موهبت و برکت می شوند. خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟ مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند. ضریب بیوشیمی جنسی شما هنگامی که با همسرتان تفاهم جنسی ندارید . دلایل عدم تفاهم جنسی هنگامی که بیوشیمی جنسی ناپدید می گردد .
1- تأکید بیش ازحد والدین برهوش و حافظه کودک
2- ایجاد رقابت میان کودکان
3- تأکید افراطی بر جنسیت کودک
4- قرار دادن قوانین خشک و دست و پا گیر در منزل
5- عدم آشنایی والدین با مفهوم واقعی خلاقیت
6- انتقاد مکرر از رفتارهای کودک
7- بیهوده شمردن تخیلات کودک
8- عدم شناسایی علائق درونی کودک
9- عدم وجود حس شوخ طبعی درمحیط منزل
10- تحمیل نقش بزرگسال به کودک
عقیده اکثر همجنس گرایان بر این اصول استوار است که...
1. آنها اینگونه متولد شده اند.
2. نه در داخل رابطه کسی آسیب می بیند و نه در خارج از رابطه به کسی صدمه زده می شود.
3. هنگامیکه دو طرف درگیر در رابطه، احساس خوبی نسبت به یکدیگر دارند؛ دیگران حق دخالت در امور آنها را ندارند.
4. همجنس گرایی و غیر همجنس خواهی به یک اندازه معتبر بوده و باید با دید یکسان به آنها نگاه کرد.
اینگونه متولد شده اند؟
از روزی که بشر برای نخستین بار پا بر روی این کره خاکی نهاده است، تا بدین لحظه همواره شاهد تبعیض های بسیار زیادی در میان توده های مختلف اجتماعی از جمله زنان، سیاه پوستان و معلولین بوده ایم. همجنس گرایان نیز از این مطلب به نفع خود بهرداری کرده اند و خواست اولیه خود را بر این اصل استوار نموده اند که چون گروههای مورد تبعیض قرار گرفته، نهایتا به حقوق خود دست پیدا کرده اند، اینک نوبت به خودشان رسیده که از امتیازات یکسان اجتماعی برخوردار گردند. اما اگر بخواهیم بر اساس آموزش های مذهبی تصمیم گیری نماییم بی شک چیزی بر خلاف این مطلب استنباط خواهد شد...
"جنسیت، نژاد و ناتوانی جسمی در این مورد هستند که یک انسان چگونه است؛ اما در مقابل همجنس گرایی مربوط می شود به اینکه یک انسان تصمیم می گیرد چه کاری انجام می دهد."
از سوی دیگر همجنس گرایان مدعی هستند که پژوهش های علمی ثابت می کنند که چنین گرایش هایی دارای خواستگاه بیولوژیکی در بدن انسان می باشند.
3 تحقیق مختلف از سوی فعالان "حقوق همجنس گرایان" برای حمایت از نظریه مطرح شده در بالا انجام گرفته است که به شرح زیر می باشند: بررسی کروموزوم X ، تحقیق بر روی عملکرد هیپوتالاموس، تحقیق بر روی دوقلوهای همسان همجنس باز.
در تمام کاوش های به عمل آمده نتیجه مشابه بوده؛ البته نباید فراموش کرد که در هر سه مطالعه، محققان به شخصه همجنس گرا بودند. از این گذشته باید توجه داشت که مطالعات آنها توسط محققان دیگر موشکافی و تجزیه و تحلیل نشده است. همچنین رسانه های گروهی هیچ اشاره ای به متدهای به کار رفته در این پژوهش ها نکرده اند و گمان می رود که نتیجه بررسی ها چیزی بیش از یک تصور ساده اندیشانه نباشد. هیچ مدرک موثقی وجود ندارد که اثبات کند همجنس گرایی به دلیل وجود ژن های معینی در بدن انسان بروز می کند.
با توجه به عوامل بیولوژیک و اجتماعی هیچ عذر و بهانه قانع کننده ای وجود ندارد که همجنس گرایان با اتکا به آن بتوانند رفتار خود را توجیه نمایند. برای درک بهتر این قضیه می توان از این مثال بهره گرفت: متهمان بسیار زیادی در سطح جامعه وجود دارند که به سرقت اشیاء و یا مشروب خواری اعتیاد دارند اما این امر سبب نمی شود که اصل حق انتخاب از آنها سلب شود. خودشان می توانند تصمیم بگیرند که این کار را انجام دهند یا خیر. جامعه نیز هنوز خود همین افراد را مسئول مستقیم جرایمشان می داند و خودشان به تنهایی باید در قبال کارهایشان پاسخگو باشند.
گزارش نهایی ارگان تعمید در جنوب اسرالیا (BUWA ) پیرامون تمایلات جنسی بشر حاکی از آن است که فرد تنها با قدرت تشخیص فردی خود تصمیم می گیرد که همجنش باز شود و با انتخاب های آگاهانه خود را در ارتباط جنسی با یکی از همجنسان خود قرار می دهد... این امر هیچ گونه ارتباط معقولی با خصوصیات ذاتی انسان از قبیل جنسیت یا نژاد ندارد. این گزارش همچنین تصدیق کرده که همجنس گرایی از نظر ادیان مختلف گناه شناخته می شود و ارزش های اخلاقی غیر همجنس گرایان را نیز زیر سوال می برد.
ارائه آموزش های بنیادین در مورد ازدواج، زندگی مشترک و مسائل جنسی از قدیم الایام رواج داشته به طوریکه حتی می توان نمونه های آنرا در کتب آسمانی نیز پیدا کرد. در بخش هایی می خوانیم که خداوند مرد و زن را آفرید تا این دو جنس در زندگی مکمل یکدیگر باشند؛ به همین دلیل هم هست که خداوند ابتدا آدم و سپس حوا را خلق نمود نه "آدم و نقی" یا "نرگس و حوا".
برای یک ازدواج سالم و معقول طرفین باید از دو جنس مختلف باشند. در اثبات این نظریه دلایل بسیار زیادی وجود دارند که ما در این قسمت به پاره ای از آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.
1. ساختار آناتومی بدن انسان برای برقراری ارتباط جنسی میان یک زن و یک مرد طراحی شده و علم زیست شناسی ارتباط میان زن و مرد را تایید می کند. هیچ عامل بیولوژیکی ارتباط همجنس گرایانه را تایید و حمایت نمی کند.
2. آمیزش جنس مذکر و مونث (حتی در حیوانات) آنها را قادر می سازد که تولید مثل کرده و زاد و ولد نمایند. در کتاب های آسمانی نیز می خوانیم که "بارور شوید، تولید مثل کنید و در تمام زمین پراکنده شوید." این پیامی است که قرن ها پیش زمانیکه نوح و قومش توانستند از آن طوفان سهمگن جان سالم به در برند بر آنها نازل شد. اما زاد و ولد و تولید مثل تنها دلیلی نیست که خداوند انسان را از دو جنس مذکر و مونث آفریده . گزارش های (BUWA) از این قرار است که صمیمیتی که از طریق گرایش های جنسی میان زن و شوهر به وجود می آید دارای فواید بیشماری برای هر دو طرف می باشد و از سوی خداوند برای ایجاد پیوند های محکم تر، لذت و خوشی، و نهایتا تولید مثل در وجود آنها قرار گرفته است.
3. همچنین خدواند به زن و مرد وظایفی را محول نموده که هر یک بتواند مکمل دیگری بوده و زندگی همزیستی مناسبی را در کنار یکدیگر داشته باشند. خانم ها در مواردی که آقایون ناتوان هستند به آنها کمک می کنند و بالعکس مردها نیز در مسائلی که خانم ها قادر به انجام آن نیستند، آنها را کمک می کنند و وظایف هیچ یک نسبت به دیگری برتری ندارد و هر دو در یک سطح قرار دارند. با به کار گیری این روش همواره روح امید و تجلی در زندگی آنها زنده نگه داشته خواهد شد.
کسی آسیب نمی بیند؟
یک کارشناس با صراحت کامل معتقد است که "برقراری ارتباط جنسی با فرد همجنس به طور آشکارا بیماری های عدیده ای را به همراه دارد." البته همه ما می دانیم که برقراری روابط جنسی حتی با جنس مخالف اگر روند بی بند و باری به خود گیرد، ممکن است موجبات ابتلا به برخی از انواع بیماری های آمیزشی را فراهم آورد، اما همجنس گرایی روند سرایت بیماری هایی نظیر تبخال مقعد، هپاتیت B ، انگل، تومور روده و ایدز را تا حد بسیار زیادی افزایش می دهد. در تحقیقی که بر روی طول عمر مردان همجنس باز در دهه 90 در کانادا انجام شد پژوهشگران به این نتیجه دست یافتند که مردان همجنس باز در حدود 12 تا 8 سال کمتر از همنوعان غیر همجنس باز خود عمر می کنند.
تاثیر آن بر روی اطرافیان
روانشناسان اجتماعی اطمینان خاطر دارند که کودکانی که در خانواده های "گی و لزبین" (همجنس باز) زندگی می کنند اگر چه از لحاظ خصوصیاتی نظیر هوش، پیشرفت، توانایی داوری در امور اخلاقی، صلاحیت و شایستگی اجتماعی و هویت جنسی کمی از بچه هایی که در خانواده های غیر همجنس باز بزرگ شده اند ندارند اما متاسفانه یک عامل منفی بر روی آنها تاثیر پایدار دارد:
"زمانیکه فرد از دوران کودکی چیزی را آموزش ببیند در زمان بزرگسالی به هیچ وجه نمی تواند آنرا فراموش کند و خود را از آن جدا سازد."
شما هیچ گاه قادر نیستید ارزش های اخلاقی و نصایح الهی را به فرزندتان آموزش دهید در حالیکه خودتان پا بر روی آنها می گذارید و نقضشان می کنید. شاید همه ما مرتکب گناهان زیادی در طول روز شویم اما زندگی کردن در یک خانواده هم جنس باز اخلاقی را به صورت عادت در ذهن کودک شکل می دهد که فقط یک رفتار اشتباه نیست بلکه یک گناه نابخشودنی است.
به کس دیگری مربوط نمی شود
فعالان و طرفداران حقوق همجنس گرایانه بر این باورند که همجنس گرایی دو نفر به هیچ کس ارتباط ندارد و فقط به دو نفری که درگیر ارتباط هستند ارتباط پیدا می کند. اما این ادعا با حقیقت فاصله بسیار زیادی دارد. خداوند که خالق و آفریننده همه موجودات است بر تمام امور زندگی انسان ها آکاهی دارد و با قدرت بی حد و اندازه خود برایشان قانونگذاری و برنامه ریزی کرده و آنها را به طور اخص از همجنس گرایی منع نموده.
"شما نباید همچنانکه که با غیر همجنس خود به بستر می روید با همجنس خود نیز این کار را انجام دهید. این امر غیر اخلاقی بسیار ناخوشایند و انزجار آور است."
سرپیچی و نافرمانی از یک چنین فرمان قاطع و صریحی نشان دهنده بی اعتنایی به قدرت خداوند است.
برخی از افراد معتقدند که در بعضی از ادیان در ابتدا این گونه فرمان هایی وجود داشته که بعد ها به دلیل نیاز جوامع بشری از میان رفته. برای توجیه این قضیه می توانیم بنا را بر روی تحریفاتی که در چنین کتبی شاهد آن هستیم بگذاریم. همانطور که میدانید قوانین خداوند از ازل تا ابد یکسان است و هیچ تغییری در آنها راه ندارد. در عهد جدید و قران کریم هم اشارهاتی مستقیم به همجنس گرایی و عواقب جبران ناپذیر آن شده است.
از اعتبار همسان برخوردار است؟
برخی افراد معتقدند که کتاب های آسمانی به این دلیل همجنس گرایی را منع و محکوم می کنند تا با بت پرستی و شرک ارتباط پیدا نکند. این عمل نکوهیده نه تنها نهایتا فرد را به سمت شرک و بت پرستی روانه می سازد بلکه خارج از بت پرستی نیز عملی ناخوشایند و نکوهیده تلقی می شود. این مطلب را می توان از دست نوشته های قدیمی مذهبی نیز دریافت کرد. از همان دوران اولیه همجنس گرایی به عنوان کاری غیر طبیعی شناخته می شده و صرفا یک انحراف غیر اخلاقی معصیت بار به حساب می آمده.
در کتب آسمانی می خوانیم:
"و زنان معصیت کار راه طبیعی لذت را با یک چیز غیر طبیعی معاوضه می کنند و مردان نیز مانند آنها استفاده طبیعی از زنان را رها کرده و به دنبال همجنسان خود می روند؛ آگاه باشید که هر دو گروه در حال سوختن در آتش شهوات نفسانی شان هستند."
در زبان اصلی این متن از لغت یونانی "آرسن اکوایتا" استفاده شده که اگر بخواهیم معنای تحت اللفظی آنرا بیان کنیم معادل "مردانی که با مردها هم بستر می شوند" است. در متون مذهبی تعابیر دیگری برای این کلمه ارائه شده که از جمله آن می توان به این موارد اشاره کرد: "آسیب زدن به ارزش های غیر همجنس ها" ، " آزار دهندگان نفس" ، " لطمه وارد آوردن به سایر انسان ها " و ...
عقاید بسیار زیاد دیگری هم به طور سنتی در مخالفت با نظریه هم جنس گرایی وجود دارند . باور این افراد آن است که همجنس گرایی حس مهمان نوازی را از افراد آلوده به این کار سلب می نماید و در مقابل خودخواهی و خصومت را در آنها پرورش می دهد. داستانی در این باب وجود دارد که در یکی از شهرهای باستانی به نام "سدوم" روی داده است. زمانی که افراد این شهر به همجنس گرایی روی آوردند خداوند به خشم آمد و در نعمت های خود را به روی آنها بست. در همین لحظه فرشته الهی بر آنها نازل شد و چنین گفت:
" ای مردان شهر، ای مردمان سدوم، چه پیر و چه جوان، پیش از اینکه جان از بدن تک تک شما خارج شود، از هر نقطه شهر و در هر کجا که هستید گرد هم جمع شوید. سپس به نزد لوت روانه شوید."
زمانیکه مردان شهر به نزد لوت آمدند خطاب به او گفتند: "آن مردان گنه کاری که صحبت از آنها می کردی کجا هستند؟ ما ترجیح می دهیم با آنها وارد بستر شویم."
در این متن از کلمه ابری "یادها" (YADHA) استفاده شده که لزوما به معنای "برقراری رابطه جنسی نیست" با این وجود چون داستان در ارتباط با شهر سدوم و قوم لوت است، می توان به وضوح چنین معنایی را از آن استنباط نمود....کلمه ذکر شده میتواند در معنای " داشتن میل جنسی به دیگری" نیز به کار رود که در جای دیگر همین داستان زمانیکه لوت در حال نصیحت کردن دو دخترش است آنها را بر حذر می دارد که به مردان "میل جنسی نداشته باشید" و مجددا از همین کلمه "یادها" استفاده میکند. "بدکاران تنها در صورتی می توانند دختران باکره را به عدم مهمان نوازی و روی خوش نشان ندادن محکوم کنند که با دید شهوانی به آنها بنگرند."
حزقیل ( یکی از پیامبران یهود) دلیل گمراه شدن قوم سدوم را فقر بیش از اندازه معرفی می کند اما این مطلب تناقضی با محکوم کردن همجنس گرایی این قوم ندارد. در آیه بعدی حزقیل (V.50) از گناه آنها با نام “abomination” ( کراهت، نجاست) یاد می کند. این کلمه معادل کلمه ابری "همجنس گرایی" است که در کتاب لاویان (کتاب سوم توریه) نیز آمده است.
همچنین از این کلمه در تورات برای توصیف تمایلات جنسی غیر اخلاقی استفاده شده است. به عنوان مثال می توان به "پیشنهاد دادن بچه ها برای تخلیه غرایز جنسی مالوک (بت کنعانی)" اشاره داشت. امروزه حتی در برخی از مناظره های علمی از لغت "سدومی" برای اشاره کردن به جنبه خاصی از همجنس گرایی استفاده می شود. یکی از استدلال های دیگر همجنس گرایان برای توجیه کارهای غیر اخلاقیشان ارجاع کردن به داستان "جاناتان" و "دیوید" است. آنها معتقدند که "جاناتان" و "دیوید" همجنس گرا بودند و جاناتان "عاشق" دیوید بود. و اینکه جانتان در حضور دیوید خود را برهنه می کند و آنها یکدیگر را می بوسند. (SAM. 18:3)
در توضیح این مطلب باید اشاره کرد که عشق دیوید به جانتان جنسی (شهوانی) نیست بلکه دوستی (محبت) است. و جانتان هم تک تک لباس های خود را از تن بیرون نمی کند، بلکه تنها زره و قبای سلطنتی خود را در می آورد. همچنین در آن زمان بوسیدن یک نوع مراسم مرسوم طبیعی برای درود و تبریک به شمار می رفته و ما مشابه این عمل را نیز داریم درست مثل زمانیکه یهودا، مسیح را در اغوش گرفته و میبوسد. امروزه در چندین فرهنگ دیگر مردان معمولا در زمان سلام و احوالپرسی با یکدیگر روبوسی می کنند. از این گذشته عشق دیوید نسبت به همسرانش به ویژه "باتشبا" به وضوح سبک و سیاق غیر همجنس باز او را آشکار می کند. ( ساموئل 11)
اشعیاء توضیح می دهد که اخته ها (خواجه) در پیشگاه خداوند از قوانین الهی مستثنی نیستند. اما همجنس گرایی را نمی توان با اتکا به نظریه اختگی توجیه کرد، چراکه چنین افرادی به هیچ وجهی جنسیتی ندارند و نمیتوانند ارتباط جنسی برقرار کنند.
سایر استدلال های وابسته به کتب مذهبی در مورد همجنس گرایی به طور مشابه به طور آشکارا و به سادگی این قضیه را نقض می کند. واضح است که ازدواج دو جنس مخالف تنها نوع پیوندی است که از نظر کتاب های الهی پذیرفته شده است و هر گونه ارتباط همجنسان با یکدیگر به شدت تحریم شده است.
مجازات
در کتاب های آسمانی نه تنها این امر نفرت انگیز و انزجار آور تفسیر شده است بلکه انسان ها را به عواقب و مجازات های سنگینی که به دنبال دارند، هشدار داده است. درست مانند قوم لوت که در آخر به هلاکت رسیدند.
همانطور که خداوند در گذشته اقوام همجنس گرا را مجازات کرده در آینده نیز چنین جزایی برای آنها در نظر گرفته خواهد شد.
" نه زناکاران، نه بت پرستان و نه مشروبخوارن و فحاشان و غاصبین و همجنسگراین و کسانی که با کودکان رابطه جنسی برقرار می کنند هیچ یک وارد بهشت نخواهند شد." ( 10-9: 6 CORINTHIANS 1 )
جای امیدواری وجود دارد؟
با توجه به تمام این صحبت ها باز برای همجنس گرایان جای امیدواری وجود دارد. خداوند بخشنده است و توبه کسانی را که از گناهان خود پشیمان هستند می پذیرد و از گناهانشان چشم پوشی می کند. آنها باید به در گاه خداوند توبه کند و تصمیم بگیرند که از این پس بر طبق فرامین الهی زندگی خود را ادامه دهند تا پروردگار را از خود راضی و خشنود نگه دارند. اگر ندامت و پشیمانی و تصمیم به اصلاح و تجدید نظر خالص و حقیقی باشند از شما پذیرفته خواهد شد؛ تمام افراد معتقد نیز روزی گناهی مرتکب شده اند و اکنون توبه کرده و جزء نیکوکاران قلمداد می شوند.
کلیسا های "لیبرال" عقد کردن همجنس بازان را با نام "عشق" تجزیه و تحلیل میکنند و بر روی این اشتباه بزرگ به این شکل در پوش می گذارند. آنها راه را برای قبول رفتارهای همجنس گرایانه به عنوان نرم جامعه هموار می سازند تنها به این دلیل که توانایی رویارویی با آنها را ندارند. آنها به شدت در اشتباه هستند و صرفا دوستدار همجنس بازان نیستند بلکه با این کار خود ارزش شخص همجنسباز را تا حد یک حیوان پایین می آورند. با این کار مسئولیت های اخلاقی که بر دوش فرد همجنس باز است از آنها سلب می شود.. در انجیل می خوانیم که ما در سایه خداوند آفریده شده ایم و قدرت حق انتخاب های اخلاقی و قوه تمیز دادن به ما داده شده است.
نتیجه
با نظر به کلیه مسائل اخلاقی و اعتقادی ما در مورد خاستگاه اولیه بشر روشن است که گرایشات و رفتار و برخورد ما باید حد و مرز عقلانی و اخلاقی را همواره حفظ نماید. اگر ما معتقد باشیم که از ماده ای چسبناک و مشمئز کننده با آمیزه ای از اتفاقات تصادفی و تلاش و تقلا برای بقا به وجود آمده ایم بنابراین کاملا قابل قبول است که بگوییم هیچ قدرت برتری وجود ندارد و ما خودمان می توانیم برای ادامه زندگی قوانین پیشنهادی خودمان را به کار گیریم. اما اگر بنا را بر این بگذاریم که یک خدای مهربان و بخشنده وجود دارد که به دنیا آمدن ما را برنامه ریزی کرده و برای ادامه راه برایمان دستوراتی را مهیا ساخته پس ما هم باید از فرمان های او پیروی کنیم. خداوند در قرآن معیارهای متعارف و الگوهای خود را به بشر منتقل نموده و شالوده های بنیادین سعادت را آموزش داده تا انسانها با پیروی از آنها به سلامت و کامیابی دست یابند.
آقایان بیشتر جذب چه خانم هایی میشوند؟؟
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده میشود بر میآیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی میباشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته میبینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه میآورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایان کم کم متوجه میشوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ میکردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده میکنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها میدانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان میاندازند.
مردها دنبال خانمی میگردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم میباشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمیگردند ، بلکه آنها میخواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت میبرند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث میشود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی میگردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
مردها میخواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت میکنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور میکنند خیلی بهتر میتوانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان میگردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث میشود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل میشوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها میخواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد میروند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در میآورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان میخواهد بار طرف مقابل میکنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
مردها کسی را میخواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه میکنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که میتواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش میآورد.
مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد میکنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را میپسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند.
معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی و روابط زناشویی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها میدانند که از همسر خود چه میخواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف میکنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت میدهند را نمیتوانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
مردها به دنبال همسری میگردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
آیا نسبت به همسرتان جاذبه جنسی کافی احساس می کنید ؟
مترجم : هادی ابراهیمی
ـ می توانید این آزمون را دررابطه با همسر فعلی خود پاسخ دهید .
ـ می توانید این آزمون را در رابطه با همسر /همسران قبلی خود پاسخ دهید (درگذشته چگونه احساسی نسبت به آن ها داشتید ).
ـ از همسر خود بخواهید تا او نیز این آزمون را انجام دهد .
می دانم که صادق بودن با خودتان در این رابطه می تواند کمی ترسناک باشد ، اما از آن سرباز نزنید .هرچه چیزهای بیشتری را درباره ی رابطه تان بدانید ، به همان میزان نیز احتمال آنکه لطمه ببینید ،کمتر خواهد شد .بنابراین با صداقت کامل به سؤالات پاسخ دهید .
چنانچه تقریباً همیشه چنین احساسی دارید .....به خودتان 4 امتیاز بدهید چنانچه بارها چنین احساسی دارید ........به خودتان 3 امتیاز بدهید چنانچه بعضی وقتها چنین احساسی دارید......به خودتان 2 امتیازبدهید چنانچه هرازگاهی چنین احساسی دارید.....به خودتان 1 امتیاز بدهید. چنانچه به ندرت چنین احساسی دارید .....به خودتان 0 امتیاز بدهید.
1 ـ ظاهر همسرم را در لباس دوست دارم و می پسندم .
2 ـ همسرم را هنگامی که «برهنه »است ،می پسندم و دوست دارم .
3 ـ پوست همسرم را می پسندم و لمس کردن پوست او را دوست دارم .
4 ـ بوی همسرم را می پسندم و دوست دارم .
5 ـ مزه ی همسرم را می پسندم و دوست دارم .
6 ـ طوری را که همسرم مرا در آغوش می گیرد می پسندم و دوست دارم .
7 ـ طوری را که همسرم مرا می بوسد می پسندم و دوست دارم .
8 ـ طوری را که همسرم مرا لمس می کند (هنگامی که همبسترنشده ایم ) می پسندم و دوست دارم .
9 ـ طوری را که همسرم مرا لمس می کند (هنگامی که همبستر شده ایم ) می پسندم و دوست دارم .
10 ـ چشم انتظارم که با همسرم همبستر شوم .
11 ـ هنگامی که همبستر شدن با همسرم را تصور می کنم ، از لحاظ جسمانی تحریک می شوم .
12 ـ هنگامی که بدن همسرم بر روی بدنم فشار می آورد ، از لحاظ جنسی تهییج می شوم .
13 ـ هنگامی که مدتی است با همسرم همبسترنشده ام ، به راستی دلتنگ می شوم .
14 ـ طوری را که همسرم بدنش را حرکت می دهد ، می پسندم و دوست دارم .
15 ـ فکرمی کنم که همسرم جذاب و تحریک کننده است .
حال امتیازات خود را جمع بزنید :
ـ 60 ـ 50 امتیاز :همسرتان به راستی شما را از لحاظ جنسی ذوب می کند . همسرتان به طرز فوق العاده ای برای شما جذاب است و تحریک کردن شما برایش بسیار ساده است . اطمینان پیدا کنید که در زمینه های دیگر رابطه تان نیز با همسرتان تفاهم داشته باشید . بیوشیمی جنسی مشترک میان شما چندان قوی است که چنانچه رابطه تان متعادل نباشد، ممکن است قربانی «کوری جنسی »شوید .به پرسش هایی که امتیاز پایین تری گرفته اید توجه کنید و با همسرتان درباره ی این آزمون صحبت کنید .
ـ 49 ـ 36 امتیاز :همسرتان از جذابیت طبیعی برخوردار است ، اما مشکلاتی وجود دارند که با قابلیت شما در اینکه از یکدیگر لذت جنسی بیشتری ببرید ، تداخل می کنند .در اینجا مشکل اصلی بیوشیمی جنسی نیست . بدین معنا که بیوشیمی جنسی زیادی میان شما وجود دارد .اما شاید موانع احساسی و عاطفی (انزجار ، خشم و ...)دارید که مانع از نزدیکی و صمیمیت جنسی هر چه بیشتر شما شده اند .این امکان نیزوجود دارد که از روش ها و راهکارهای عشق ورزی همسرتان رضایت کامل نداشته باشید ، یا در تمایلات جنسی خود مشکلات و موانعی دارید که شما را از لذت همه جانبه در رابطه تان باز می دارند.درباره ی این مسائل و مشکلات خود فکر کنید و با همسرتان در زمینه هایی که مشکل دارید ، صادقانه گفت وگو کنید .
ـ 35 ـ 21 امتیاز :ممکن است ، نخواهید آن را بپذیرید ، اما حقیقت این است که همسرتان برایتان جذاب نیست .امکان دارد هرگز در گذشته نیز برایتان جذاب نبوده است ، یا شاید مشکلاتی در رابطه تان وجود دارد که هرگونه جاذبه ی جنسی نسبت به همسرتان را در شما کشته است .از خود بپرسید ، دلیل اینکه در این رابطه مانده اید چیست ؟ آیا فقط به این دلیل است که تأمین می شوید و راحت هستید ، یا می ترسید که نتوانید رابطه ی بهتری به دست بیاورید ؟ آیا از همسر یا بچه هایتان مراقبت می کنید ؟ واقعیت این است که از لحاظ جنسی با این شخص خوشبخت نیستید .کمک حرفه ای دریافت کنید . یا اینکه سعی کنید شور و حرارت از دست رفته را باز گردانید .درغیر این صورت رابطه را ترک کنید .
ـ 20 ـ 0 امتیاز :همسرتان هرگونه جاذبه ای را در شما خاموش کرده است !
دلیل رابطه تان چیست ؟ نهایتاً نتیجه این خواهد بود که یا همواره نسبت به او متنفر یا منزجرخواهید بود ، یا اینکه مجبورید خودتان را کرخت و بی احساس کنید ، یا تا حد ممکن از همسرتان کناره بگیرید .ممکن است اعتماد به نفس شما به قدری پایین باشد که فکر می کنید این همان چیزی است که استحقاق اش را دارید .ممکن است به سبب ضربات و لطمات عاطفی گذشته ، مشکلات و موانع جنسی جدی ای دارید .شما مستحق آن هستی که خوشبخت تر باشید .از دروغ گفتن به خودتان دست بردارید و به این رابطه پایان دهید .
به یاد داشته باشید که این آزمون تفاهم کلی شما را نمی سنجد ، بلکه تنها تعیین کننده ی این است که همسرتان تا چه حد برایتان جذاب است .بنابراین :
ـ امکان دارد امتیاز فوق العاده بالایی در این آزمون کسب کرده باشید (60 ـ 50 امتیاز)اما رابطه شما در مجموع بد باشد .
ـ امکان دارد ، امتیاز متوسطی در این آزمون کسب کرده باشید (49 ـ 36 امیتاز)اما رابطه مستحکمی داشته باشید که از قضا ، با برخی مشکلات جنسی و عاطفی رو به روست .
چنانچه امتیازتان در این آزمون بسیار پایین بوده است (35 ـ 0)لطفاً با دقت تمام به اطلاعات داده شده در این مقاله فکر کنید .به احتمال قوی جاذبه ی جنسی شما نسبت به همسرتان به حدی نیست که بتواند رابطه ی جنسی و رمانتیک ارضاء کننده ای را برای شما به دنبال داشته باشد .ازانتظار برای اینکه این جاذبه ناگهان خلق شود ، دست بردارید و توجه خود را به احتیاجات و نیازهایتان معطوف کنید و با آن ها تماس برقرار کنید .عشق چنین احساسی نیست .
2 ـ نیاز شما و همسرتان به روابط جنسی به لحاظ تکرار زمانی و دفعات یکسان نیست .
3 ـ شما و همسرتان از سبک های جنسی یکسانی برخوردار نیستید .
4 ـ شما و یا همسرتان اعتیاد یا اختلالات جنسی دارید .
1 ـ شما و همسرتان از لحاظ جسمانی (فیزیکی )با یکدیگر تناسب ندارید .این موضوع تنها هنگامی برایتان جالب و سرگرم کننده است که برای خودتان اتفاق نیفتاده باشد .اما چنانچه با آن رو به رو بوده اید ، خواندن این بخش برایتان خنده دار نخواهد بود .بدن بعضی از افراد به لحاظ اندازه و ابعاد ، با بدن بعضی دیگر ، از تناسب بیشتری برخوردار است . درحالی که بدن بعضی با بدن بعضی دیگر به هیچ وجه جفت و جور نمی شود .به کرات نامه های دردناکی از طرف مردها و زن هایی دریافت می کنم که ازدواج شان به علت عدم تناسب جسمانی با همسرشان با شکست مواجه شده است .نامه های بسیاری از زنانی دریافت کرده ام که اندام جنسی شوهرشان چنان بزرگ بوده است که هرگونه نزدیکی را عملاً ناممکن می ساخته و یا آنقدرکوچک بوده است که اصولاً آن را حس نمی کرده اند .نامه های بسیاری ازمردان دریافت کرده ام که اندام جنسی همسرشان چنان کوچک بوده است که دخول را برای مرد بسیار دردناک می کرده یا چنان بزرگ بوده است که نزدیکی را بسیار غیر ارضاء کننده و بیهوده می ساخته است .چنین همسران نامتناسبی نهایتاً از روابط جنسی وحشت زده خواهند شد ،چرا که بسیاردردناک بوده است و به سادگی امکان پذیر نیست.این مشکل تنش فوق العاده ای را در رابطه ی زن و شوهر ایجاد می کند .
چنانچه تفاوت های جسمانی (فیزیکی )حاد نباشند ،یک زوج می توانند با همکاری ،رفتارجنسی خود را با یکدیگر وفق دهند و مشکلات شان را از میان بردارند .گرچه هنگامی که این تفاوت ها شدید باشند ، یک زوج به سادگی نخواهند توانست که از لحاظ جنسی با یکدیگر خوشبخت باشند .
چنین وضعیتی هنگامی که زن و شوهر اولین تماس جنسی خود را پس از ازدواج تجربه کنند ، به مراتب پیچیده تر می شود .اخیراً زنی را ملاقات کردم که داستان غم انگیزش را با من در میان گذاشت .او و شوهرش سی و دو سال بود که ازدواج کرده بودند ، اما در خلال این مدت هرگز با یکدیگر همبستر نشده بودند .اینطور به نظر می رسید که اندام جنسی شوهر این زن چنان بزرگ بوده که دخول را برای زن که تا پیش از عروسی اش باکره بوده است ، همراه با درد و کبودی وحشتناک کرده است .کار این زن آن شده بود که مدام از این دکتر به آن دکتر برود ، اما هیچ یک از آن ها موفق نشده بودند که راه حلی برای مخمصه ی ناراحت کننده ی این زوج ارائه بدهند .از آنجا که زن از اینکه با همسرش رابطه ی جنسی برقرار کند ، خودداری می کرده است ، پس از گذشت پنج سال از ازدواج شان ، شوهرش شروع به روابط نامشروع با این و آن می کند .روابطی که زن نیز از آن ها خبر داشته، اما به دلیل شرایط و مقتضیات شان آن ها را تحمل می کرده است .نهایتاً این زن و شوهر تصمیم گرفتند که پس از سی و دو سال عدم تفاهم جنسی ، از یکدیگر جدا شوند .
روزی یک زن در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود در یکی ازسمینارهایم رو به حاضران کرد و گفت :«من یک کاتولیک هستم و به من آموزش داده شده بود صبر کنم ، اما از شما خواهش می کنم که اشتباه مرا تکرار نکنید .حتماً پیش از آنکه ازدواج کنید، اطلاعاتی کسب کنید تا دریابید از لحاظ جسمانی با همسرتان تناسب دارید یا خیر ».
نمی توانم در رابطه با روابط جنسی پیش از ازدواج به شما توصیه ای بکنم ، اماهمچون این زن بد اقبال ، من نیز نگران دختران و پسرانی هستم که پیش از ازدواج هیچگونه دانش و اطلاعات جنسی نسبت به یکدیگر ندارند .چنان چه در نظر دارید تا شب عروسی تان هیچگونه رابطه ی جنسی نداشته باشید ، دست کم وقت صرف کنید و به منظور جلوگیری از مسائل و مشکلاتی که ممکن است در شب عروسی تان پیش آید ، با صراحت و روشنی درباره ی تفاهم جنسی ، با نامزدتان به صحبت و گفتگو بنشینید !
2 ـ نیاز شما و همسرتان به روابط جنسی به لحاظ تکرر زمانی و دفعات یکسان نیست .
ـ «روابط جنسی را چندین بار در هفته می خواهم اما زنم ، فقط آن را چندین بار در ماه می خواهد .مدام بر سر آن دعوا می کنیم و این موضوع رابطه مان را مسموم کرده است .چه کار کنم ؟ »
ـ «شوهرم می خواهد دست کم روزی یکبار و گاهی اوقات نیز آخر هفته ها دو بار در روز رابطه ی جنسی داشته باشیم.در ابتدای ازدواج مان از این موضوع که تا این حد برای او تحریک کننده و جذاب هستم به خود می بالیدم . اما حالا طوری شده است که از روابط جنسی وحشت دارم و برایم مثل یک کار «زورکی »شده است .آیا می توانید به ما کمک کنید ؟ »
ـ «شوهرم می تواند ماه ها بدون رابطه ی جنسی سر کند ، اما من مدام احساس شهوت می کنم .نمی خواهم هر روز رابطه ی جنسی داشته باشم ، اما چند بار در هفته خیلی خوب است .هنگامی که در این باره با او صحبت می کنم می گوید روابط جنسی اهمیت چندانی برای او ندارد .اما برای من خیلی مهم است .آیا فکر می کنید ما با یکدیگر تفاهم نداریم ».
همگی این زوج ها در یک چیز مشترک هستند :تفاهم جنسی آنان از ناحیه ی نیازهای متفاوت آنان به روابط جنسی به لحاظ تکرر زمانی و دفعات ، مورد تهدید قرار گرفته است .موضوع این نیست که ریتم جنسی کدام یک از آن ها صحیح است
و کدام یک صحیح نیست ،بلکه موضوع این است که این دو ریتم به حدی متفاوت هستند که می تواند موجب درگیری و برخورد شوند .هیچ دو انسانی را نمی توانید پیدا کنید که دقیقاً یکسان باشند ، بنابراین کاملاً طبیعی است که تمایلات و نیازهای جنسی زن و شوهر همزمان و مصادف با نیازهای دیگری نباشند .ممکن است شبی که شما تمایل دارید ، شوهرتان به واسطه ی کار روزانه خسته باشد ، یا صبح روز بعد که ناگهان تحریک شده است ، ممکن است که شما با گرفتگی عضلانی و احساس درد بیدار شده باشید .این اوقات که درآن تمایلات شما و همسرتان از همزمانی و انطباق برخوردار نیستند ، درروابط دراز مدت کاملاً طبیعی محسوب می شوند . مشکل هنگامی به وجود می آید که تمایلات شما و همسرتان تقریباً در تمامی اوقات مصادف و همزمان نباشند که این نیز به دلیل تفاوت بیش از حد ریتم های جنسی شما دو نفر است .
نکته ی امید بخشی که دراین رابطه وجود دارد این است که در بسیاری از موارد شما و همسرتان می توانید با دریافت کمک حرفه ای و برقراری ارتباط و گفت وگوی صادقانه ، براین بحران فائق آیید .شاید مردی که نیاز دارد هر روزرابطه ی جنسی داشته باشد ، از روابط جنسی به عنوان وسیله ای برای کاهش استرس و تنش درونی خود استفاده می کند نه به عنوان راهی برای عشق ورزی به همسر خود .این مرد می تواند با استفاده از روش ها و ابزارهای دیگرکاهش دهنده ی استرس مثلاً :ورزش ، تمرکز ، با مشکلات خود برخورد کردن و با آن ها کنارآمدن به جای روی گردانی از آن ها ، نیاز خود را به روابط جنسی مداوم کاهش دهد و آن را متعادل و طبیعی کند .شاید زنی که فقط دو بار در ماه با شوهرش رابطه ی جنسی دارد ، از صمیمیت با او سرباز می زند یا روش های شوهرش را در عشق ورزی با او نمی پسندد و یا مسائل و مشکلات جنسی ای در گذشته داشته است که هرگونه جاذبه ی جنسی و علاقه به روابط جنسی را در او از بین برده اند .این امکان نیز وجود دارد که احساس خوبی نسبت به بدن و تمایلات
و گرایش های جنسی خود ندارد و خود را نسبت به این بخش از روابط شان کرخت کرده است .
دلایل متعددی وجود دارند که چرا شما به روابط جنسی تمایل دارید یا آن را نمی خواهید .کشف این دلایل و گفت وگو و مذاکره درباره ی احساسات تان با همسری که خوب درک می کند ، می تواند به شما و همسرتان در توافق بر سر دفعاتی که به روابط جنسی نیاز دارید ، کمک کند .به طوری که رضایت هر دوی شما را دربرداشته باشد .چنانچه همسرتان همچنان اصرار می ورزد که :«من همین طوری هستم و نمی خواهم که تغییرکنم و هیچگونه علاقه ای به سازش و برقراری ارتباط و گفتگو باشما نشان نمی دهد ، باید با این واقعیت رو به رو شوید که درگیری ها و برخوردهای ناشی از نیازهای متفاوت شما به روابط جنسی به لحاظ تکرر و دفعات موجب عدم تفاهم شما با همسرتان خواهد شد .
3 ـ شما و همسرتان از سبک های جنسی یکسانی برخوردار نیستید .هر یک از ما سبک جنسی به خصوصی داریم که منعکس کننده ی بسیاری از جوانب و زوایای شخصیتی ما هستند .دراین رابطه می توان «خانم رمانتیک » ، «آقای سرعتی »و یا «آقای حساس »را نام برد !
سبک جنسی شما منعکس کننده موارد زیر است :
ـ تجارب شما در گذشته
ـ برنامه ریزی احساسی شما در رابطه با مسائل و روابط جنسی .
ـ میزان راحتی یا ناراحتی (معذب بودن )شما با بدن تان.
ـ میزان اعتماد به نفس شما .
ـ میزان گشادگی یا ترس احساسی (عاطفی )شما .
ـ نگرش و برخورد شما در رابطه با صمیمیت
ـ میزان عشق و لذتی که خود را مستحق آن می دانید
ـ سطح آگاهی و میزان دانسته های شما درباره ی روابط جنسی .
سبک جنسی یک فرد همچنین می تواند با گذشت زمان تغییرکند و این تغییر در واقع نیز اجتناب ناپذیرخواهد بود .بدین معنا که به موازت تغییرات جسمانی ، عاطفی ،فکری و روحی فرد ، تغییر خواهد کرد .
هر چه سبک جنسی شما و همسرتان از شباهت بیشتری برخوردار باشند ، تفاهم جنسی بیشتری خواهید داشت .درمقابل هرچه سبک های جنسی شما از یکدیگر دورتر باشند ، از تفاهم جنسی کمتری برخوردار خواهید بود .
چگونه می توانید ، سبک جنسی همسرتان را تشخیص بدهید ؟ متأسفانه تنها راهی که در این زمینه وجود دارد این است که با او رابطه ی جنسی داشته باشید .به زودی همه چیز را دراین باره خواهید دانست !یا از او خوش تان نخواهد آمد یا از آن متنفر خواهید بود یا بعضی از بخش های آن را خواهید پسندید و از برخی دیگر خوشتان نخواهد آمد .همسرتان نیز در ارتباط با سبک جنسی شما نظریات خود را خواهد داشت .
ـ دریک ازدواج خوب ، شما و همسرتان سبک جنسی ای ایجاد خواهید کرد که ترکیب و برگزیده ای از بهترین بخش های سبک های جنسی و جداگانه ای هر یک از شما خواهد بود.برای نمونه ،هنگامی که آلن و ویکتوریا ازدواج کردند ، سبک های جنسی کاملاً متفاوتی داشتند .ویکتوریا بسیار رمانیتک و احساسی بود ، درحالی که آلن بیشتر به طرزی جسمانی عشق ورزی می کرد . آلن با دقت به خود و ویکتوریا آموخت که در بستر ازلحاظ روحی بازتر شود و به خود اجازه دهد که کمی احساسی تر باشد و ویکتوریا نیز به خود اجازه داد تا کمی شهوانی تر باشد .به موازات شکوفا شدن رابطه ی آن ها تفاهم سبک های جنسی آن ها به طرز قابل ملاحظه ای نیز بیشتر شد .
ـ در یک ازدواج بد ، یکی ازطرفین سبک جنسی خود را زیر پا می گذارد و آن را برای جلوگیری از درگیری و جلب رضایت دیگری تعدیل می کند و تغییر می دهد .سوزانا در ابتدای ازدواج اش با چارلی بسیار نسبت به او جاذبه داشت ،اما از سبک جنسی او ناراضی بود .چارلی روابط جنسی آنچنانی ، آمیخته با خیالپردازی های بسیار ، فیلم های پورنوگرافی ، اجرای نقش های مختلف در بستر را می پسندید درحالی که سبک جنسی سوزانا ، بیشتر بر اساس صمیمیت و عشق بنا شده بود .ازآنجایی که نمی خواست چارلی را از دست بدهد ، هرکاری را که چارلی از او در اتاق خواب می خواست ، انجام می داد .اما پس ازچند هفته انزجار او از چارلی به حدی شد که دیگر نمی خواست با چارلی همبستر شود .چارلی نیز مأیوس و سرخورده شده بود و سرانجام از سوزانا جدا شد .درواقع چارلی با این کار خود لطفی درحق سوزانا کرد ، چرا که رابطه اش سالم نبود .چنانچه سبک جنسی شما و هسمرتان با یکدیگر برخورد دارند، سایر قسمت های رابطه تان را بررسی و ارزیابی کنید .احتمالاً درگیری های مشابه دیگری نیز خواهید یافت، چرا که سبک جنسی و روابط جنسی هر شخص ، نشان دهنده ی شخصیت عاطفی و فکری او نیز هست .بنابراین چنانچه سبک احساسی (عاطفی )، روحی و فکری شما با سبک احساسی (عاطفی )،روحی و فکری همسرتان از تفاهم برخوردار نیستند ، سبک های جنسی شما نیز به احتمال قوی فاقد تفاهم خواهند بود .(برای اطلاعات بیشتر درباره ی «تفاهم کلی »
حال اگر سبک جنسی شما با همسرتان بیش از حد متفاوت باشد و سبب بروز مشکلاتی در زندگی شما شده باشد چه ؟ برخی از زوج ها به رغم تفاوت سبک های جنسی شان با همکاری جهت آموختن هرچه بیشتر درباره ی یکدیگر و عواملی که در سبک جنسی تأثیرگذار هستند، جهت حل مشکلات شان کار می کنند .با برقراری ارتباط مداوم ، تمایل طرفین به نجات رابطه و در صورت لزوم مشاوره ی حرفه ای ، یک زوج عملاً می توانند روابط جنسی خود را بهبود بخشند .برخی زوج های دیگر که از سبک های جنسی بسیار متفاوتی برخوردار هستند ، به
رغم تلاش جهت حل مشکلات شان متأسفانه، با شکست رو به رو می شوند . زیرا میزان تفاوت هایشان بسیار زیاد است و همچنین در زمینه های دیگر نیزبا یکدیگر تفاهم ندارند .موفقیت در این زمینه تماماً به شما و همسرتان و تمایل تان به اینکه به مسائل جنسی خود به مثابه ی فرصتی جهت آموختن درباره ی خودتان بنگرید ، بستگی خواهد داشت .
حقیقیت که وجود دارد این است که :سبک های جنسی متفاوت ، گاهی اوقات می توانند موجب عدم تفاهم جنسی شما با همسرتان شوند .اما درعین حال نیز می توانند همچون انگیزه ای در جهت همکاری زن و شوهر باشد که مانند یک تیم کمک کنند و سبب شوند تا در عشق ، پختگی و بلوغ فکری ، رشد کنند .
1 ـ شما و همسرتان اعتیاد و یا اختلالات جنسی دارید .دراینجا یادآوری سه دسته رفتار مختل جنسی را مجدداً آورده ام :
1 ـ اعتیاد و اشتغال ذهنی مدام به روابط جنسی.
2 ـ عدم عزت نفس و نجات جنسی .
3-مشکل در اجرای عمل جنسی .
چنانچه شما یا همسرتان در یکی از سه زمینه فوق مشکل دارید ، ممکن است از لحاظ جنسی تفاهم پیدا نکنید .نهایتاً به این بستگی خواهد داشت که مشکل تان تا چه حد جدی است و تمایل شما و همسرتان برای تغییر و دریافت کمک به چه میزان است .
صرف نظر از اینکه تا چه حد یکدیگر را دوست دارید و به هم عشق می ورزید ، به سادگی نخواهید توانست خود را در برابر درد و رنجی که از ناحیه ی اختلالات جنسی همسرتان تجربه می کنید ، ایمن نگه دارید .
چنانچه خواندن این بخش برایتان ناراحت کننده است و می دانید که این همان مشکل شماست .
گر چه برخی اوقات بیوشیمی جنسی به این دلیل که شما و همسرتان در دو سوی کاملاً متفاوت رشد کرده اید ، ناپدید می گردد ، همانطور که به یاد دارید ، بیوشیمی جنسی را رزنانس تعریف کردیم :
چنانچه شما و همسرتان در سطوح ارتعاشی کاملاً متفاوتی رزنانس کنید دیگر برای یکدیگر جذاب نخواهید بود .
درک این نکته بسیار مهم است .این طورنیست که چون همسرتان دیگر برایتان جذاب نیست، رابطه شکست خواهد خورد ، بلکه موضوع این است که چون رابطه موفق نبوده و شکست خورده است ، همسرتان دیگر برایتان
جذاب نیست .هنگامی که شما و همسرتان از لحاظ جسمانی ، احساسی ( عاطفی )و روحی دیگر با یکدیگر رزنانس نمی کنید ، ازلحاظ جنسی نیز رزنانس نخواهید کرد .
روز پیش ازنوشتن این مقاله، به خود استراحتی دادم و ناهار را با دوستی که در اینجا او را دایان خواهم نامید ، صرف کردم .دایان را خیلی دوست دارم زیرا او زنی است که خود را وقف رشد شخصی خویش کرده است .او پنج سال گذشته را صرف رویارویی با اعتیادات ، وابستگی اعتیادگونه و «انکار »کرده است و به عنوان گامی در آن راستا نیز اخیراً به رابطه ای ده ساله و دردناک پایان داده است .او از من پرسید مشغول نوشتن کدام مقاله از کتابم هستم .هنگامی که به او پاسخ دادم بر روی فصل بیوشیمی جنسی کار می کنم ، با خنده ای گفت :اتفاقاً وصف الحال من است .یکی از دلایل اینکه از اسپنسرجدا شدم نیز این بود که دیگر هیچگونه جاذبه ای نسبت به او نداشتم .عجیب است ، زیرا که درابتدای ازدواج مان دیوانه وار برایم جذاب بود ». مفهوم رزنانس جنسی را برای دایان توضیح دادم ، ناگهان چشمانش برق زدند .با تعجب گفت :«حالا می توانم آن را بفهمم ، ظرف پنج سال گذشته در بسیاری از زمینه های زندگی ام در حال رشد بودم .رژیم غذایی ام را تغییر دادم ،طرز ارتباط برقرار کردنم را تغییر دادم و از ذهنیت و روحیه ی قربانی به ذهنیت و روحیه ای آزاد و مختار تغییر وضعیت دادم .گرچه اسپنسر نیزتلاش می کرد ، اما موفقیت چندانی کسب نکرد .طبق آنچه شما گفتید، فرکانس ارتعاشات ما بسیارمتفاوت شده بودند ، لذا هیچگونه رزنانسی میان ما وجود نداشت .واقعاً این طور احساس می کردم که ناگهان دنیاهایمان فرسنگ ها فاصله پیدا کرده اند .هنوز او را دوست دارم ، اما دیگر مانند گذشته با او احساس ارتباط و نزدیکی چندانی نمی کنم ».
به او گفتم :«دلیل اینکه اسپنسر دیگر برایت جذاب نبود ، هم همین است. به این معنا که رزنانس کافی میان شما وجود نداشت تا بتواند بیوشیمی جنسی ایجاد کند .
از اینکه به دایان کمک کرده بودم تا درخصوص بیوشیمی جنسی و ازدواج اش با اسپنسر چیزهایی دستگیرش شود ، خوشحال بودم .امیدوارم که با این مقاله به شما نیز کمک کرده باشم تا چیزهای بیشتری در این باره درک کنید
روابط جنسی تنها همچون یک آیینه عمل می کنند .آیینه ای که حالات ذهن ، قلب و روح ما را منعکس می کند .با این دید ، روابط جنسی دیگر نه تنها رازگونه و گیج کننده نخواهد بود ، بلکه به چیزی بسیار روشنگر و اعجازگونه بدل خواهد شد .
منبع:کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی /س
این مشکل یک راه حل بسیار ساده دارد. هر سخت افزاری یک شماره شرکت ( VENDOR ID ) و یک شماره سخت ا فزار( DEVICE ID ) دارد. اگر شما بتوانید این شماره ها را بیابید، به راحتی قادر خواهید بود تا شرکت و سخت افزار مورد نظر را پیدا کنید. حال در این آموزش قصد داریم تا روش یافتن این شماره ها را به شما بیاموزیم، پس همراه باشید....
1- پنجره ی DEVICE MANAGER را باز کنید.
برای این کار بر روی MY COMPUTER کلیک راست کنید و گزینه PROPERTIES را انتخاب کنید.
2- سپس در ترکیب HARDWARE گزینه ی DEVICE MANAGER را انتخاب کنید.
3- بر روی درایو ناشناخته راست کلیک کرده و گزینه ی PROPERTIES را انتخاب کنید.
توضیح: معمولاً درایورهای ناشناخته در این پنجره با نام های OTEHER DEVICE یا UNKNOWN DEVICE شناخته می شوند. پس براحتی می توانید آنها را پیدا کنید. یک راه آسان دیگر برای یافتن آن ها دقت به علامت سؤال کنار آن درایورها می باشد.
4- در پنجره تنظیمات بر روی تب DETAILS کلیک کرده و از منوی کشویی درون آن تب، گزینه ی DEVICE INSTANCE ID را انتخاب کنید.
5- حال شما باید کدی شبیه به کد زیر را داشته باشید:
27 DC&SUBS- DEV&8086- PCI\VEN1E46F438&4\01-REV&30868086-YS40F.&.&
6- در نوشته بالا آن قسمت از متن که با رنگ قرمز مشخص شده است شماره ی شرکت ( VENDOR ID ) و آن قسمت از متن که با رنگ سبز مشخص شده است شماره ی سخت افزار ( DEVICE ID ) است. پس در این مثال:
شماره ی شرکت:8086
شماره سخت افزار DC27
7- حال شما در یک عملیات هر دو شماره ( ID ) را بدست آورید. مسلماً باید این شماره ها را پردازش کنید. برای اینکار به سایت
WWW.PCIDATABASE.COM بروید. در این سایت شما می توانید هم بر اساس شماره ی شرکت و هم شماره ی سخت افزار جستجو کنید اطلاعات بسیار دقیقی در مورد سخت افزار مورد نظر بیابید.
امیدوارم که این آموزش کوتاه مورد توجه شما قرار گرفته باشد.
طراح قالب پیچک دات نت